یه صبح جمعه ی پاییز تو دیگه چشماتو بستی

خبر این بار صحت داشت تو از سیارمون رفتی

دیدی تو آخرین کنسرت چقدر مردم باهات خوندن

سکوتت تلخ بود اما یه بار مردم به جات خوندن

بخواب آروم گل بیتا صدات تا آسمونا رفت

اونی که اهل موندن بودخودش این بارو تنها رفت

دیگه دلواپست نیستیم ستاره رو زمین جاش نیس

شکسته قلبامون اماستاره درد همراهش نیس

لالا یکی بود و هنوزم هست و میمونه

ولی از وقتی که رفته تمام شهر بارونه

با شوق وصبر تا آخر فقط با درد جنگیدی

یه ایران بدرقت کردن خودت بودی خودت دیدی

یه دنیا خاطره مونده با تکرار هر آهنگت

صدات هست و همه با بغض عمیق و سخت دلتنگت

به جات یه صندلی خالی توی تالار میلاده

که عکس تو روی پردش بزرگ و صاف افتاده

لالا صدای خوش ستاره کوچ تنهایی

تو و پرواز تو اوجت با یه کنسرت رویایی

سفر خوش جاده ها هموار بدون میمونی تا آخر

مبارک باشه آغازت اگرچه سخته این باور

حالا خیلی کسا عشقو به آوزات بدهکارن

چه خوب شد که خودت دیدی چقدر مردم دوست دارن

یه صبح تلخ پاییزی دلامون خونه ی غم شد

چون از فهرست کنسرت ها صدای مرتضی کم شد

شاعر : مریم حیدرزاده

من که عاشق این شعرم.....اگرچه آتیشم میزنه

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 19 / 9 / 1393 ا 16:25 نويسنده : نیوشا ا
.: Weblog Themes By : VioletSkin.lxb.ir :.